با سلام به زینب بزرگوار در جواب به سوالتون ابتدا عرض کنم که اصل مسئله شهادت یا رحلت طبیعی پیامبر مورد اختلاف میان مورخان و سیره نویسان و محدثان است. بنا براین نظر قاطعی در این خصوص نمی توان ارائه داد
در ضمن درست است که تغذیه معصومین پاکترین و بهترین تغذیه بوده است اما این دلیل بر این نمی شود که مانع اجل حتمی الهی شود چه بسا مصلحت الهی بر این بوده است که پیامبر (ص) تا این سن زنده بمانند.اما در متون روایی هم شیعه و هم سنی روایات زیادی وجود دارد که موید بر این نکته است که پیامبر(ص)به شهادت رسیده است که خدمتتان عرض می کنم.
ابن سعد می گوید : پیامبر صلی الله علیه و آله به سبب سمّ وفات کرد در حالیکه شصت و سه سال سن داشتند . 1
امّا روایت صحیح بخاری و مسلم که از عایشه نقل می کنند :
عن عایشه : « لددنا 2 رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) فی مرضه ، فجعل یشیر الینا أن لا تلدّونی » .
قلنا : کراهیة المریض الدواء .
فقال ( صلی الله علیه و آله ) : لا یبقی فی البیت أحد الّا لد و انا انظر الّا عمی العباس فانه لم یشهد کم . 3
عایشه می گوید : در ایام مریضی رسول خدا به حضرت دارویی خوراندیم . اما در آن حال او ( حضرت ) به ما اشاره می کرد که این دارو را به من نخورانید . ما گفتیم مریض از دارو متنفر است .
سپس او ( حضرت ) فرمود : در اتاق کسی وجود ندارد که آن دارو را به من نخورانده باشد و من نگاه می کردم ، مگر عمویم عباس که از شما نبوده .
در روایت دیگر آمده :
« فلدوه و هو مغمور ، فلما افاق صلی الله علیه و آله قال :
من فعل بی هذا هذا من عمل نساء جئن من هاهنا ، و اشار بیده الی الارض الحبشیة » .4
به پیامبر دارو خوراندند در حالی که پیامبر خدا مقهور بود زمانی که قهر از چهره مبارکشان زائل شد ، فرمود : چه کسی این دارو را به من خوراند این عمل از کارهای زنان است که از آن جا آمدند و اشاره کردند به سرزمین حبشه .
تاریخ و نصوص صحیحه ثابت کرده که عایشه و حفصه دو زن حبشی بوده اند .
ابن سعد می نویسد :
بعد از اینکه به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) سم خورانده شد ، حضرت نگاهی به عایشه کردند و فرمودند : بدا به حالت عایشه . 5
در خصوص مسمومیت پیامبر(ص) آمده است: "گروهی، زن یكی از اشراف یهود را به نام "زینب" فریب دادند كه
پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشة وی از این قرار بود كه آن زن، كسی را خدمت یكی از یاران پیامبر(ص) فرستاد و از او پرسید كه پیامبر اسلام كدام عضو گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع ... زینب، گوسفندی را بریان كرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را كه به دهان گذاشت، احساس كرد مسموم است...".[ 6]
ابن اسحاق گزارش می دهد كه پیامبر(ص) در مرض وفات خود فرمود: "اثر همان خوراكی (گوشت گوسفند) اكنون رگ دلم قطع می شود".[7]
آیت الله سبحانی می نویسد: "معروف این است كه پیامبر در مرض وفات خود فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است كه آن زن یهودی خورانده است".[8]
شاید به خاطر همین متون تاریخی و روایات بوده كه برخی احتمال داده اند كه پیامبر(ص) شهید شده و رسول خدا علاوه بر افتخارات نبوّت دارای مقام شهادت نیز می باشد.[ 9]
از برخی متون دیگر استفاده می شود كه مسمومیت پیامبر(ص) در جنگ خیبر علت اساسی برای مرگ پیامبر(ص) نبوده است، از این رو به طور قاطع نمی توان گفت حضرت شهید شده است؛ زیرا مسمومیت پیامبر(ص) در سال هفتم هجری بوده،[10] ولی رحلت پیامبر(ص) در سال 11 هجری اتفاق افتاده[11] و این فاصله زمانی حكایت از آن دارد كه مسمومیت عامل اصلی رحلت پیامبر(ص) نبوده است. اگر مسمومیت علت اصلی رحلت پیامبر بود، باید پیامبر(ص) بعد از مسمومیت از دنیا می رفت. از سوی دیگر آن گاه می توان چیزی را به ساحت مقدس پیامبر(ص) نسبت داد كه شبهه و ابهام نداشته باشد، از این رو نمی توان گفت كه پیامبر شهید شده است، زیرا كه در استناد مرگ پیامبر(ص) به مسمومیت قطعی نیست.
از آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت كه به طور قاطع نمی توان گفت پیامبر شهید شده است. نیز نمی توان گفت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، و این قسمت از تاریخ زندگانی پیامبر(ص) ابهام دارد.
پی نوشت ها :
1 – المجدد فی الانساب ، ص 6 .
2 – لد : خوراندن دوا را گویند .
3 – صحیح بخاری : 7/17 ، 8/40 و صحیح مسلم : 7/24 – 194 .
4 – ا قرب الموارد : 2/886 .
5 – طبقات ابن سعد : 2/203 .
[6] فروغ ابدیت، ج 1- 2، ص 265؛ سیره ابن هشام، ج 3، ص 267؛ ابراهیم آیتی،تاریخ اسلام، ص 507.
[7] سیره ابن هشام، ج 3، ص 367 - 368.
[8] فروغ ابدیت، ج 1 - 2، ص 265 - 266.
[9] سیرة ابن هشام، ج 3، ص 367.
[10] فروغ ابدیت، ج 1،ص 265 - 266.
[11] همان، ص 508
نظرات شما عزیزان:
ببخشيد كه بنده زياد سوال ميكنم تقسير خودتونه ديگه وبلاگ زديد واسه سوال پرسيدن ما هم كه ماشاالله پر رو و از رو هم كه نميريم
اما يك سوال ديگه دارم و اون هم در رابطه با كامنت هاي قبلي هست
شما در رابطه با قبيله ي بني قريظه فرموديد كه حضرت علي (ع) و عمر كار كشتن اعضاي اين قبيله رو بر عهده داشتن
حال سوالي دارم چطور كسي كه اين همه در دنيا و آخرت نزد خدا و مخلوق او عزيز است و معروف است به اينكه حتي در قبال مورچه ايي هم بي عدالتي نميكند ميتواند حدود 700 نفر انسان بي دفاع را بكشد آيا اين در مرام امامان هست؟ آنهم حضرت علي (ع) كه اين همه اوصاف ايشان را شنيده ايم.
حقيقتا هر شيعه ايي كه از اين موضوع آگاه ميشود جا ميخورد و بنده تعدادي را ميشناسم كه به محض فهميدن اين موضوع از دين و ديانت دست كشيده اند و حتي به دشمني با اهل بيت دست زده اند. علت اين كه بنده هم اين سوالات را ميپرسم همين هست و قصد ديگري به جز آگاهي خودم و ديگران ندارم. اگر ميشود كمي در رابطه با اين مسئله توضيح دهيد. آيا نميشد به جاي اينكه آنان را از دم تيغ بگذرانند اسير كنند و يا از شهر بيرون كنند؟
پاسخ: سلام خواهش میکنم.بنده از سوالات شما خوشحال میشوم و هیچ مشکلی نیست هر سوالی داشتید در خدمتم. دوست خوبم ببینید در اینجا که امام علی کفار رو کشته است بخاطر خدا بوده است. و بخاطر خدا این کار کردن منافاتی با مهربون بودن آنها ندارد و این اصلا بی عدالتی نیست. ببینید این کشتن اونها بخاطر حفظ سلام بوده است یعنی اگر قرار است اسلام پا برجا بماند باید کفار رو از بین برد البته اگر مسلمان نشدند و قصد تخریب داشتند. ما حتی در فقه خودمون داریم که بخاطر حفظ و پیروزی دین میتوانیم از مسلمانان و یاران خود رو سپر تیرهای دشمن قرار دهیم البته در صورتی که با این کار اسلام پیوز شود. بقیه جواب فردا انشاالله
ممنون كه اين بار هم با صبر و دقت جوابي به پاسخ هاي بنده داديد
اما چند سوال ديگر در رابطه با همين موضوع داشتم كه ميخواهم مطرح كنم
1.فرموده ايد كه همه ي روايات طبري مستند نيست پس چرا در بسياري از كتب تاريخي تاريخ طبري به عنوان مرجع معتبر ياد شده و منبع بسياري از كتاب هاي تاريخي ميباشد؟
2.بنده در كامنت قبل سوالي را مطرح كردم كه شما باز به طور مستقيم و مستند جواب بنده را نداديد و آن هم حضور علي (ع) در جنگ با ايرانيان است شما در رابطه با حضور حسنين دلايل نسبتا خوب و مستندي آورديد اما در رابطه با علي (ع) چنين نكرديد
بار ديگر سوالم را مطرح ميكنم چرا بايد كتاب معتبري مثل طبري از حضور حضرت در جنگ با ايرانيان ياد كند و ايشان را مصوب بسياري از جنايت ها بداند؟ آيا گفته هاي طبري معتبر هست يا نه؟ لطفا با ذكر دليل و سند معتبر پاسخ بفرماييد؟
اما يك سوال جداگانه ديگر و ان هم اينكه نظر شما در مورد كتاب اسرار التواريخ چيست؟
البته بنده هنوز اين كتاب را مطالعه نكردم اما ميخوام بدونم ايا اين كتاب معتبر هست يا نه؟
اگر امكان دارد مشخصاتي در رابطه با نويسنده ي اين كتاب بيان كنيد
با تشكر
پاسخ: با سلام به شما دوست کنجکاوم 1- اول یک تذکر بدم که بعضی روایات تاریخ طبری مستند نیست نه اینکه کل کتاب معتبر نباشد.اینکه چرا در یک کتاب روایات بی اعتباری نقل می شود بحث مفصلی دارد که در علم رجال بحث می شود اما در این حد بدانید که در نقل روایت باید یک رجالی قوی باشی تا روایت های مستند نقل کنند که بعضی از روایان در جال قوی نیستند و این باعث می شود روایات بی اعتبار در کتب خود نقل کنند. ============================================ 2- دوست خوبم چرا دقیق خدمت شما عرض کردم ولی براي روشن شدن دوباره جواب شما به سه مورد از درگيريهاي مسلمانان با نيروهاي جنگي ايران ساساني اشاره كرد و آن سه مورد عبارتند از جنگ پل، جنگ بويب و جنگ قادسيه و در ضمن توضيح اين درگيريها جواب سؤال روشن مي شود. جنگ پل(جسر) اين جنگ را جنگ جسر هم مي گويند و به مناسبت محلي كه اين جنگ در آنجا روي داد، جنگ و شكست قس الناطف نيز ناميده مي شود. خلاصه اين جنگ اين است: عمر بن خطاب ابوعبيد ثقفي را مأمور جنگ با ايرانيان كرد و مثني بن حارثه را هم كه يكي از فرماندهان بود همراه او ساخت نيروهاي مسلمان به جبهه جنگ آمدند. ابوعبيد و نيروهايش از پلي كه بر روي شط بود عبور كردند و در اين طرف پل با نيروهاي ايراني درگير شدند. فرمانده كل سپاه ايران در آن زمان رستم فرخ زاد بود و فرمانده نيروهاي عمل كننده سرداري به نام مرادنشاه بود كه در ميان ايرانيان بهمن و در ميان عرب ذوالحاجب ناميده مي شد. در اين جنگ نيروهاي ابوعبيد ثقفي شكست سختي خوردند. ابوعبيد، برادر و برادرزاده اش كشته شدند و بقيه نيروها را مثني بن حارثه از معركه بيرون برد و به طرف حيره نزديك نجف كنوني عقب نشيني كردند. خبر شكست نيروهاي مسلمان به مدينه رسيد و عمر بن خطاب بسيار ناراحت شد و تا يكسال اين ناراحتي در او ديده مي شد. جنگ پل در رمضان سال سيزدهم هجري به وقوع پيوست. (تاريخ ايران، حسن پيرنيا، عباس اقبال آشتياني، دكتر باقر عاقلي، بخش دوم، ص 49 به بعد؛ تاريخ اسلام، خلفاء، جعفريان، ص 111 به بعد؛ گنجينه تاريخ ايران، عبدالعظيم رضائي، ج 9، ص 444) جنگ بويب بويب دروازه عراق و نزديك كوفه و نجف فعلي بود. نيروهاي مسلمانان در اين منطقه با نيروهاي ايراني درگير شدند. فرماندهي نيروهاي عمل كننده ايران با سرداري به نام مهران بود. در اين جنگ مهران كشته شد و نيروهاي ايراني شكست سختي خوردند و مسلمانان با اين پيروزي شكست پل را جبران كردند. اين جنگ در سال چهاردهم هجري روي داد. (اسلام در ايران، پطروشفسكي، ترجمه كريم كشاورز، ص 40؛ روضه الصفاء، ج 2، بخش دو، ص 1768، انتشارات اساطير، چاپ اول و تاريخ اسلام خلفا، ص 115) جنگ قادسيه شكست بويب ايرانيان را وحشت زده كرد و براي همين سپاهي عظيم به فرماندهي رستم فرخ زاد تدارك ديده شد تا خطر هجوم مسلمانان به قلمرو ايران در عراق از بين برود. اين خبر به مدينه رسيد و عمر بن خطاب تصميم گرفت تا سپاه مسلمانان را تقويت كند. (تاريخ اسلام، خلفاء، ص 115 به بعد) شيخ مفيد در ارشاد آورده است: خبر تدارك عظيم ايرانيان براي جنگ، به عمر بن خطاب رسيد. عمر بن خطاب هراسان شد و به مسجد آمد. مردم هم به مسجد آمدند عمر بن خطاب گفت: اي مسلمانان! شيطان لشكر خود را فراهم كرده و به سوي شما روي آورده است. حالا بگوييد كه رأي شما چيست؟ طلحه بلند شد و گفت: به نظر من بهتر است كه خود شما شخصا به جبهه برويد و فرماندهي كنيد. اين براي نيروهاي مسلمان تقويت روحيه مي آورد. عثمان برخاست و گفت: به نظر من بهتر است كه نيروهاي شام، نيروهاي يمن و نيروهاي مكه و مدينه را فراهم كني و به نيروهاي عمل كننده ملحق شوي. عمر بن خطاب پس از پايان سخنان عثمان گفت: اي مسلمانان نظر بدهيد. حضرت علي(ع) كه به اين مجلس دعوت شده بود، گفت: اگر اهل شام را از شام حركت بدهي روميان بر سر كودكان و زنان آنان مي ريزند و بر آنان مي تازند. اگر اهل يمن را از يمن حركت بدهي مردم حبشه به كودكان و زنان آنان هجوم مي آورند و اگر مردم مكه و مدينه را كوچ بدهي و به جبهه برويد، اعراب از هر سو به اين دو شهر هجوم مي آورند و تو بايد اندوه كودكان و زنان آنان را به دل بگيري و در مورد كثرت نيروهاي دشمن بايد به اين نكته توجه شود كه ما در زمان پيامبر اسلام با تكيه بر ايمان و ياري خدا مي جنگيديم نه با تكيه بر فزوني عدد و در مورد همپيماني همه ايرانيان در جنگ با مسلمانان بايد بگويم كه ما بايد كار را به خدا بسپاريم و خداوند خودش اين مشكل را حل مي كند و اگر تو خودت به جبهه بروي و ايرانيان تو را ببينند بر شدت حمله خود مي افزايند تا تو را از پاي درآورند. بهتر است كه مردم شام در شام بمانند و مردم يمن، مكه و مدينه در شهرهاي خود بمانند و به مردم بصره بنويس كه سه گروه شوند، يك گروه از زنان و كودكان مراقبت كنند و گروهي مواظب كفار و اهل ذمه باشند و گروهي هم به نيروهاي مسلمانان بپيوندند. عمر بن خطاب گفت: رأي درست همين است و من از اين رأي پيروي مي كنم. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقيق موسسه آل البيت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگاني اميرالمؤمنين، سيد هاشم رسولي محلاتي، ص 266 به نقل از ارشاد) بنابراين علي(ع) در جنگ با ايران نقشي نداشت و فقط در اين مورد نظر مشورتي داده است و به نظر مي رسد كه اگر علي(ع) چنين نظري نمي دادند و عمر بن خطاب آنهمه نيرو را وارد عمل مي كرد، كل ايران به آتش كشيده مي شد و با راهنمايي علي(ع) عراق با تلفات كم فتح شد و سرزمين اصلي ايران هم با تلفات كم فتح شد. ===================================== 3- در مورد کتاب اسرار التواریخ بنده اطلاع چندانی ندارم چون خیلی کتاب مرسوم در بین تاریخ دانان نیست.در مورد این کتاب باید تحقیق و بررسی کاملی صورت بگیرد.
در مورد سوال آخرم(قضيه عايشه)بايد بگم خودم هم خيلي مطمئن نبودم اما در مورد سوالات قبلي خيلي در شك بودم كه شما برطرف كرديد
اما يه سوال ديگه:
اگر حضرت علي (ع) در جنگ با ايرانيان حضور نداشته پس چرا در كتاب معتبر تاريخ طبري اين طور نقل شده كه ايشان حضور داشته اند؟
اگر ميشود دلايل بيشتري را از كتب تاريخي معتبر ديگري بياوريد كه ثابت كند ايشان در آن جنگ حضور نداشته اند و بفرماييد كه آيا از اهل بيت كسي در اين جنگ بوده؟
خواهش ميكنم اين را حتما پيگيري كنيد
اما سوال ديگر اينكه علت كينه ي عايشه نسبت به امام علي (ع) چه بوده؟
آيا همان قضيه ي تهمت بوده يا چيز ديگري هم بوده؟ چه كساني بعد از نازل شدن آيه ي قرآن به جرم تهمت حد خوردند آيا اصلا كسي حد خورد؟
ممنون ميشم اگه به اين سوالات هم پاسخ بديد
پاسخ:
با سلام عرض كرديم كه همه روايات تاريخ طبري مستند نيست.و اينكه صرفا در يك كتاب چيزي نقل شود دليل نمي شود.و اينكه چرا نقل شده را بايد صاحب كتاب بگويد علت هاي مختلفي دارد اينكه روايت سندش بررسي نشده يا....
در هیچ یک از منابعِ کهن و معتبر تاریخی حضور امیرمؤمنان حتی در یکی از جنگهای زمان خلفا ثبت نشده است (و تنها نبردی که حضرت سلاح بدست گرفت زمانی بود که لشکر مرتدین به دروازههای مدینه نزدیک میشد. بسیاری از مسلمانان بدلیل عدم بیعت امام با ابوبکر و همچنین عدم حضور حضرت در این جنگ حاضر به همکاری و حضور در میان مدافعان شهر مدینه نبودند. امام بنا به مصلحت و برای حفظ اسلام تنها شمشیر به دست گرفته و در میان مدافعان حضور یافت و در همان حال نیز هرگز با شمشیر نجنگید.) در نتیجه میتوان گفت که در زمان خلفا، حضرت هرگز با هیچ گروهی نجنگید.
عدم شرکت حضرت در فتوحات و انزوای ایشان این سوال را در اذهان مسلمانان بر انگیخت که چرا علیبنابیطالب با آن همه سابقه درخشان در نبردهای گذشته، اکنون که زمان انتشار اسلام در سرزمینهای کفر و شرک رسیده است در جنگها شرکت نمی کند؟ به طور قطع بسیاری – اگر نگوییم همه – میدانستند که او به خاطر ترس از مرگ یا سستی از جهاد نبوده که در جنگها شرکت نمی کردند همانطور که خود حضرت نیز در این زمینه میفرمایند: «والله لو تظاهرت العرب علی قتالی لما ولیت عنها؛ به خدا سوگند اگر تمام عرب در کارزار با من روبرو شوند به آنان پشت نمیکنم». (نهج البلاغه، نامه 25). از این رو خلیفه و یارانش میکوشیدند با شرکت دادن علی (ع) در فتوحات:
- از یک طرف زمینه طرح چنین پرسش و ابهامی را از بین ببرند و با ورود او به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعیت چنین اقدامی را در اذهان بسیاری از هواخوان ایشان به ویژه بنی هاشم مستحکم سازند.
- و از سوی دیگر از مهارتها و تجارب جنگی آن حضرت در فتح شهرها استفاده کنند.
اما امام علی(ع) با عدم حضور و شرکت مستقیم در فتوحات هرگز مُهر تایید بر سیاستهای خلفا در این زمینه نزد و در یک کلام، موید خلفا نبود.
(جهت کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید به مجله «تاریخ در آیینه پژوهش، پیش شماره دوم، بهار 1382، مقاله: مواضع امام علی(ع) در برابر فتوحات خلفا» ، مراجعه فرمایید).
اما در مورد حضور امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در فتوحات:
هیچیک از منابع و مآخذ معتبر شیعی از حضور حسنین(ع) در فتوحات ایران، شام و یا آفریقا سخنی نگفتهاند. اما برخی از منابع اهل سنت از حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در بعضی از فتوحات آن هم در زمان خلفا (و نه زمان امام علی(ع)!) خبر دادهاند که به بررسی آن می پردازیم:
1- بررسی و نقد گزارشهای اهل سنت:
بخشی از گزارشها فاقد هرگونه سندی میباشند (مانند نقل بلاذری که به آن بعدا می پردازیم)
آن دسته از گزارشهای تاریخی اهل سنت هم که سند ارائه کرده اند،(که مهمترین آنها طبری است) سندشان معتبر نمیباشد بدین معنا که نقل کننده آن خبر یا فردی دروغ گو و جاعل است و یا فردی ناشناخته و مجهول و یا اینکه اصلا تضاد عجیبی در بین روایات آن دیده می شود.(که بعدا به این مورد هم می پردازیم)
دستهای از گزارشهای تاریخی نیز فقط اشاره به حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در ایران دارند و در آنها هیچ گونه اشارهای نشده که حضور آنان برای جنگ بوده است.
افزون بر ایرادهایی که بیان شد، دو مسئله دیگر نیز وجود دارد که درستی گزارشهای یاد شده را در این باره، سخت مورد تردیدد و حتی غیر قابل قبول میکند:
یکی آن که تمام روایات تاریخی که متعرض سال شرکت حسنین(ع) در فتوحات شدهاند، بر حضور آنان در فتوحات عصر عثمان ناظراند. عصری که امیر مومنان حتی در حد مشاوره حاضر به همکاری با عثمان در امر فتوحات نبود تا چه رسد به اینکه فرزندان خویش را جهت انجام فتوحات به همراه لشکریان تحت فرمان عثمان به جبهه نبرد گسیل دارد.
مسئله دیگر آنکه علی بن ابیطالب(ع) در عصر امامت و خلافت خویش حسنین(ع) را از شرکت در معرکه صفین باز میداشت و چون در یکی از روزها آن حضرت متوجه شد که امام حسن آماده کارزار است فرمود: «از طرف من جلوی جوان را بگیرید تا با مرگش پشت مرا نشکند که من از رفتن این دو (امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) به میدان نبرد دریغ دارم تا مبادا با مرگ آن دو نسل رسول خدا(ص) قطع شود».
حال با چنین اکراه و امتناعی از سوی حضرت نسبت به حضور حسنین(ع) در نبردهایی که به فرمان پیشوای عادلی همچون خویش صورت میگرفت، چگونه آن بزرگوار حاضر می شود که تحت زعامت زمامداران مورد اعتراض و انتقادش، فرزندان خویش را که پیشوایان آینده جامعه اسلامی هستند به جبهه جنگ بفرستد؟
بنابر این با توجه به وجود چنین اشکال های سندی و محتوایی و نیز استبعادهایی که بیان شد، حضور حسنین(ع) در فتوحات عصر خلفا نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد.
به گمان قوی، دست تحریفگران و وارونه نویسان حقایق تاریخی در جعل چنین گزارشهایی بی تاثیر نبوده است. با این همه اگر بر فرض پذیرفته شود که حسنین(ع) در ایام جوانی به برخی از شهرهای ایران همانند اصفهان و گرگان و ... مسافرت کردهاند؛ به سبب امور دیگری (غیر از شرکت در فتوحات) بوده است و یا اصلا در عصر خلافت امام علی(ع) بوده است همچنانکه یکی از مورخین قدیمی به نام سهمی در: تاریخ جرجان ص19 نیز به این مطلب اشاره کردهاست.
(جهت کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه این پرسشتان میتوانید به: مجله «تاریخ در آیینه پژوهش، پیش شماره دوم، بهار 1382، مقاله: مواضع امام علی(ع) در برابر فتوحات خلفا» ، مراجعه فرمایید).
حال به بررسی ریشه ای در مورد سند این مطالب می پردازیم: در این ادعاها حضور امام حسن و حسین(علیهما السلام) تنها در دو بن مایه وجود دارد ،که شامل فتوح البلدان و تاریخ طبری است بنابر این صحت این روایات را بررسی میکنیم ، تا صحت ادعا روشن گردد :
بن مایه اول : فتوح البلدان –بلاذری :
در فتوح البلدان - البلاذري - ج 2 - ص 411 و ترجمه آن صفحه 468 آمده است: جرجان وطبرستان ونواحيها قالوا : ولى عثمان بن عفان رحمه الله سعيد بن العاصي بن سعيد ابن العاصي بن أمية الكوفة في سنة تسع وعشرين . فكتب مرزبان طوس إليه وإلى عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس ، وهو على البصرة ، يدعوهما إلى خراسان ، على أن يملكه عليها أيهما غلب وظفر . فخرج ابن عامر يريدها ، وخرج سعيد . فسبقه ابن عامر ، فغزا سعيد طبرستان ، ومعه في غزاته فيما يقال الحسن والحسين أبناء علي بن أبي طالب عليهم السلام .
گرگان-جرجان- و طبرستان: گفته اند که عثمان بن عفان(خلیفه سوم) سعید بن العاصی بن امیه را در سال 29 (هجری) والی کوفه قرار داد. پس مرزبان توس بدو و عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس ، والی بصره ، نامه ای نگاشت و آنان را بسوی خراسان دعوت نمود ...پس سعید و عامر هر دو آهنگ خراسان نمودند اما عامربرو پیشی گرفت پس سعید آهنگ طبرستان نمود در حالیکه گفته میشود حسن و حسین فرزندان علی بن ابیطالب در شمار همراهان وی بوده اند.
ایرادهایی که بر این روایت وارد است :
1- در اینجا واژه گفته میشود بکار رفته که ناقل و راوی آن دقیق مشخص نشده و این کار روایت را ازاعتبار ساقط می کند چون سلسله سند دقیقا ذکر نشده است.
2- اما اگر مو شکافانه روایت را به نقد بکشید میبینید در ابتدای روایت نویسنده میگوید:گفته اند سپس آنگاه که به حضور حسنین در تبرستان رسیده زیرکانه و در یک چرخش مینویسد: میگویند به عبارتی ابتدا فعل قالوا که فعل ماضی-گذشته- است آورده میشود و سپس فعل مضارع – حال و آینده – آورده شده است یعنی کسانی که نویسنده اصل روایت را از آنها گرفته کسانی بوده اند که در گذشته می زیسته اند و این روایت بدانها منتقل شده اما درباره حضور حسنین(ع) بکار بردن فعل مضارع حاکی از آنستکه کسانی هم عصر نویسنده – بلاذری- که هم عصر عباسسیان است- به او گفته اند که احتمالا حسنین(ع) حضور داشته اند و این کار بکلی و به یکباره روایت را از هستی ساقط میکند!! چنانکه دانشمندان علم رجال و درایه دقیقا چنین شیوه ای را در آنالیز نهایی صحت یک روایت بکار میبرند.
اما بن مایه دوم : تاریخ طبری
تاريخ الطبري - الطبري - ج 3 - ص 324 – 325 می نویسد:
وحدثني عمر بن شبة قال حدثنا علي بن محمد قال أخبرني علي بن مجاهد عن حنش بن مالك التغلبي قال غزا سعيد سنة ثلاثين فأتى جرجان وطبرستان معه عبد الله بن العباس وعبد الله ابن عمر وابن الزبير وعبد الله بن عمرو بن العاص فحدثني علج كان يخدمهم قال كنت آتيهم بالسفرة فإذا أكلوا أمروني فنفضتها وعلقتها فإذا أمسوا أعطوني باقيه قال وهلك مع سعيد بن العاص محمد بن الحكم بن أبي عقيل الثقفي جد يوسف ابن عمر فقال يوسف لقحذم يا قحذم أتدري أين مات محمد بن الحكم قال نعم استشهد مع سعيد بن العاص بطبرستان قال لا مات بها وهو مع سعيد ثم قفل سعيد إلى الكوفة فمدحه كعب بن جعيل فقال فنعم الفتى إذ جال جيلان دونه * وإذ هبطوا من ( دستب ) ؟ ثم أبهرا ‹ صفحة 325 › تعلم سعيد الخير أن مطيتي * إذا هبطت أشفقت من أن تعقرا كأنك يوم الشعب ليث خفية * تحرد من ليث العرين وأصحرا تسوس الذي ما ساس قبلك واحد * ثمانين ألفا دارعين وحسرا
حنش بن مالک تغلبی گويد : ...سعيد سال سیام آهنگ غزا کرد و سوی گرگان و طبرستان رفت . عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر وابن زبير و عبدالله بن عمرو بن عاص با وی بودند ...
همانطور که در این روایت مشاهده می کنید طبری در اینجا باز جریان لشکر کشی سعید را به گرگان و طبرستان مطرح میکند و حال آنکه اساسا نامی از امام حسن امام حسین(علیهما السلام (و حضور آنها در این جنگ نمیبرد.و این در حالی است که طبری بر خلاف بلاذری
سلسله سند روایت خویش را دقیقا بیان داشته است ولی با این حال نامی از امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) نمی برند. بهر روی نشانگر آنستکه راوی اولیه سخنی از حضور حسنین به میان نیاورده است!!
اما در جای دیگر از تاريخ الطبري ( تاریخ طبري ج 3 - ص 323 – 325)می بینیم که در صفحه 323 می نویسد: حدثني عمر بن شبة قال حدثني علي بن محمد عن علي بن مجاهد عن حنش بن مالك قال غزا سعيد بن العاص من الكوفة سنة ثلاثين يريد خراسان ومعه حذيفة ابن اليمان وناس من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعه الحسن والحسين وعبد الله بن عباس وعبد الله بن عمر وعبد الله بن عمرو بن العاص وعبد الله بن الزبير وخرج عبد الله بن عامر من البصرة يريد خراسان فسبق سعيدا ونزل ....
حنش بن مالک گويد : سعيد بن عاص به سال سی ام از کوفه به منظور غزا آهنگ خراسان کرد . حذيفه بن يمان و کسانی از ياران پيامبر خدا ( ص ) باوی بودند ؛حسن و حسين و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمرو عمرو بن عاص و عبدالله بن زبير نيز با وی بودند ...
اما در صفحة 325 می نویسد: وحدثني عمر بن شبة قال حدثنا علي بن محمد قال أخبرني علي بن مجاهد عن حنش بن مالك التغلبي قال غزا سعيد سنة ثلاثين فأتى جرجان وطبرستان معه عبد الله بن العباس وعبد الله ابن عمر وابن الزبير وعبد الله بن عمرو بن العاص فحدثني علج كان يخدمهم قال كنت آتيهم بالسفرة فإذا أكلوا أمروني فنفضتها وعلقتها فإذا أمسوا أعطوني باقيه قال وهلك مع سعيد بن العاص محمد بن الحكم بن أبي عقيل الثقفي جد يوسف ابن عمر فقال يوسف لقحذم يا قحذم أتدري أين مات محمد بن الحكم قال نعم استشهد مع سعيد بن العاص بطبرستان قال لا مات بها وهو مع سعيد ثم قفل سعيد إلى الكوفة ....
در این دو روایت باز تناقضاتی می بینیم که بسیار عجیب است، در این دو روایت میبینیم که طبری در صفحه 323 کتاب خود اشاره به همراهان سعید در جنگ تبرستان دارد و در آن نام حسنین (ع) را می برد اما در روایتی دیگر و اتفاقا با همان سلسله سند در صفحه 325 نامی از حسنین(ع) در حضور در طبرستان نمی برد!!
و این همان چیزی است که فرضیه اضافه شدن نام امام حسن و امام حسین در شمار همراهان را بعدها و در زمانی معاصر خود نویسندگان-بلاذری و تبری- بیش از پیش تقویت میکند!!
ما وقتی به تاریخ رجوع می کنیم دلیل جاعلان اینگونه مطالب را در این زمینه را خواهیم دید: اعراب در طبرستان نبردهای سخت و طولانی و خونینی داشتند ، و اکثر این نبردها به دستور خلیفه دوم و سوم و لشکریان معاویه بود ، در اواخر دوره امویان ایرانیان به ائمه شیعه خیلی علاقه پیدا کردند به طوری که طبرستان که روزی مرکز مخالفت با اعراب بود و دژی در مقابل انان بود به یک پایگاه شیعی تبدیل شده بود! از آنجا که این کتب بعد از دوره امویان است در نتیجه احادیث بسیاری که به گفته همه در دوره امویان جعل شده بود به آنها راه پیدا می کند. احتمالا این روایتها برای این بوده که مردم طبرستان را از ائمه شیعه دور کنند! با این حربه که آنها در جنگ با شما شرکت داشتند حال آنکه دیدیم در کتب خودشان هم این روایتها ضعیف است.
پس در نتیجه با وجود چنین تناقضات و اسناد نامعتبری نمی توان قائل به حضور امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در جنگ ایران شد.
=========================================================
داستان دشمني عايشه با علي (ع) به زمان پيامبر باز مي گردد. ″عبدالفتاح عبدالمقصود″ نويسنده بزرگ سني مذهب، در اين باره مي گويد: براي دفاع امروز عايشه از عثمان، هيچ بهانه اي جز كينه اش بر ضد امام (ع) نبود. زيرا هميشه جانش از علي (ع) دردمند بود و هميشه احساساتش از تنفر به وي لبريز… گذشته از اين ،همان ساعتي كه ديد پسر ابوطالب در سرو صداي «افك» جانب او را نگرفت و از او طرفداري نكرد، همه آن كينه ها را عليه علي (ع) ذخيره كرد. در ضمن ، هر زني دوست دارد فرزندي داشته باشد تا عواطفش را به پاي او بريزد، اما روزگار او را ياري نكرد و همسري عقيم براي رسول خدا بود و لذا خيلي از اين محروميت مي سوخت كه چرا شوهرش رسول خدا متوجه دخترش زهرا (س) است و چنان عطوفتي نسبت به وي دارد و … اميرالمؤمنين هم خود در كلامي دلايل كينه عايشه نسبت به خودشان را، عقد اخوت پيامبر با علي، بستن همه درب خانه هاي اصحاب مسجد بجز در خانه علي (ع) ، دادن پرچم پيروزي در جنگ خيبر به دست اميرالمؤمنين، ماجراي سپردن اعلام برائت به دست علي (ع) و بازگرداندن ابوبكر ، كينه عايشه نسبت به خديجه و فاطمه و محبوبيت مولاي متقيان در نزد پيامبر ، بيان مي كنند.
مثل اينكه دوست نداريد جواب سوال بنده رو بديد
عيبي نداره ما عادت داريم بعضي از سوالاتمون بي جواب بمونه.
پاسخ: سلام دوست کنجکاوم جواب سوالهاتون رو دادم میتونید ببینید علت تاخیر در جواب این بود که فرصت نکردم زودتر جواب دهم چون قبل از شما چند سوال بود که بی جواب مانده بود. ما سوال بی جواب در وبلاگ نمی گذاریم بمونه.
پاسخ: ممنون.زینب خانم لطف دارید.الحمد الله خوب هستم خدا رو شکر.شما خوبید؟
از مطالب زيبا و اموزنده تون لذت بردم افرين بر شما
[گل][گل][گل]
پاسخ: ممنونم از حضورتون.التماس دعا
گربه خاك قدمت سجده ميسر گردد / سرفرازان چهان جمله سرافكنده شوند
جمع خوبان همه چون كوكب وخورشيد تويي/ توبرون آي كه اين جمله پراكنده شوند
اللهم عجل لوليك الفرج...
ياعلي.
امیدوارم که زینب خانوم جواب سوالشونو گرفته باشند...
پاسخ: سلام دوست خوبم. ممنون از جوابی که دادید.در بالا نکته ای خودشون ذکر کردند زینب خانم.
يه چندتايي سوال برام پيش اومده بود خواستم براي شما بگم اگه دوست داشتيد جواب بديد.
1.آيا اين درسته كه حضرت علي در جنگ با ايرانيان حضور داشته و آيا اين درسته كه در اون جنگ افراد زيادي به دست ايشون كشته شدند؟
2.آيا همه ي مطالب كتاب تاريخ طبري معتبر است؟
3.ماجراي حضرت علي و قبيله ايي كه ايشون دستور كشتن 700 نفر از اون ها رو بعد از اسارت ميدن چي هست؟احتمالا نام اون قبيله بني غربطه يا يه همچين چيزي هست.
4.آيا اين درسته كه عايشه گفته بوده قسمتي از قرآن رو بز خورده؟ و آيا ماجراي پستان دادن ايشون و دختران نزديك به ايشون به افرادي براي محرميت درسته؟ ما شنيديم كه ايشون به دختران اطرافيانشون ميگفتن كه به بعضي ها سينه دهيد تا بر من و بر شما محرم شوند.
پاسخ:
با سلام به شما کنجکاو عزیز سوالات رو یکی یکی به تفکیک خدمتتون عرض می کنم:
1- 1- براي روشن شدن جواب سوال اولتون بايد به سه مورد از درگيريهاي مسلمانان با نيروهاي جنگي ايران ساساني اشاره كرد و آن سه مورد عبارتند از جنگ پل، جنگ بويب و جنگ قادسيه و در ضمن توضيح اين درگيريها جواب سؤال روشن مي شود.
جنگ پل
اين جنگ را جنگ جسر هم مي گويند و به مناسبت محلي كه اين جنگ در آنجا روي داد، جنگ و شكست قس الناطف نيز ماميده مي شود.
خلاصه اين جنگ اين است: عمر بن خطاب ابوعبيد ثقفي را مأمور جنگ با ايرانيان كرد و مثني بن حارثه را هم كه يكي از فرماندهان بود همراه او ساخت نيروهاي مسلمان به جبهه جنگ آمدند. ابوعبيد و نيروهايش از پلي كه بر روي شط بود عبور كردند و در اين طرف پل با نيروهاي ايراني درگير شدند. فرمانده كل سپاه ايران در آن زمان رستم فرخ زاد بود و فرمانده نيروهاي عمل كننده سرداري به نام مرادنشاه بود كه در ميان ايرانيان بهمن و در ميان عرب ذوالحاجب ناميده مي شد. در اين جنگ نيروهاي ابوعبيد ثقفي شكست سختي خوردند. ابوعبيد، برادر و برادرزاده اش كشته شدند و بقيه نيروها را مثني بن حارثه از معركه بيرون برد و به طرف حيره نزديك نجف كنوني عقب نشيني كردند. خبر شكست نيروهاي مسلمان به مدينه رسيد و عمر بن خطاب بسيار ناراحت شد و تا يكسال اين ناراحتي در او ديده مي شد.
جنگ پل در رمضان سال سيزدهم هجري به وقوع پيوست. (تاريخ ايران، حسن پيرنيا، عباس اقبال آشتياني، دكتر باقر عاقلي، بخش دوم، ص 49 به بعد؛ تاريخ اسلام، خلفاء، جعفريان، ص 111 به بعد؛ گنجينه تاريخ ايران، عبدالعظيم رضائي، ج 9، ص 444)
جنگ بويب
بويب دروازه عراق و نزديك كوفه و نجف فعلي بود. نيروهاي مسلمانان در اين منطقه با نيروهاي ايراني درگير شدند. فرماندهي نيروهاي عمل كننده ايران با سرداري به نام مهران بود. در اين جنگ مهران كشته شد و نيروهاي ايراني شكست سختي خوردند و مسلمانان با اين پيروزي شكست پل را جبران كردند. اين جنگ در سال چهاردهم هجري روي داد. (اسلام در ايران، پطروشفسكي، ترجمه كريم كشاورز، ص 40؛ روضه الصفاء، ج 2، بخش دو، ص 1768، انتشارات اساطير، چاپ اول و تاريخ اسلام خلفا، ص 115)
جنگ قادسيه
شكست بويب ايرانيان را وحشت زده كرد و براي همين سپاهي عظيم به فرماندهي رستم فرخ زاد تدارك ديده شد تا خطر هجوم مسلمانان به قلمرو ايران در عراق از بين برود. اين خبر به مدينه رسيد و عمر بن خطاب تصميم گرفت تا سپاه مسلمانان را تقويت كند. (تاريخ اسلام، خلفاء، ص 115 به بعد)
شيخ مفيد در ارشاد آورده است: خبر تدارك عظيم ايرانيان براي جنگ، به عمر بن خطاب رسيد. عمر بن خطاب هراسان شد و به مسجد آمد. مردم هم به مسجد آمدند عمر بن خطاب گفت: اي مسلمانان! شيطان لشكر خود را فراهم كرده و به سوي شما روي آورده است. حالا بگوييد كه رأي شما چيست؟ طلحه بلند شد و گفت: به نظر من بهتر است كه خود شما شخصا به جبهه برويد و فرماندهي كنيد. اين براي نيروهاي مسلمان تقويت روحيه مي آورد. عثمان برخاست و گفت: به نظر من بهتر است كه نيروهاي شام، نيروهاي يمن و نيروهاي مكه و مدينه را فراهم كني و به نيروهاي عمل كننده ملحق شوي. عمر بن خطاب پس از پايان سخنان عثمان گفت: اي مسلمانان نظر بدهيد.
حضرت علي(ع) كه به اين مجلس دعوت شده بود، گفت: اگر اهل شام را از شام حركت بدهي روميان بر سر كودكان و زنان آنان مي ريزند و بر آنان مي تازند. اگر اهل يمن را از يمن حركت بدهي مردم حبشه به كودكان و زنان آنان هجوم مي آورند و اگر مردم مكه و مدينه را كوچ بدهي و به جبهه برويد، اعراب از هر سو به اين دو شهر هجوم مي آورند و تو بايد اندوه كودكان و زنان آنان را به دل بگيري و در مورد كثرت نيروهاي دشمن بايد به اين نكته توجه شود كه ما در زمان پيامبر اسلام با تكيه بر ايمان و ياري خدا مي جنگيديم نه با تكيه بر فزوني عدد و در مورد همپيماني همه ايرانيان در جنگ با مسلمانان بايد بگويم كه ما بايد كار را به خدا بسپاريم و خداوند خودش اين مشكل را حل مي كند و اگر تو خودت به جبهه بروي و ايرانيان تو را ببينند بر شدت حمله خود مي افزايند تا تو را از پاي درآورند. بهتر است كه مردم شام در شام بمانند و مردم يمن، مكه و مدينه در شهرهاي خود بمانند و به مردم بصره بنويس كه سه گروه شوند، يك گروه از زنان و كودكان مراقبت كنند و گروهي مواظب كفار و اهل ذمه باشند و گروهي هم به نيروهاي مسلمانان بپيوندند.
عمر بن خطاب گفت: رأي درست همين است و من از اين رأي پيروي مي كنم. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقيق موسسه آل البيت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگاني اميرالمؤمنين، سيد هاشم رسولي محلاتي، ص 266 به نقل از ارشاد)
بنابراين علي(ع) در جنگ با ايران نقشي نداشت و فقط در اين مورد نظر مشورتي داده است و به نظر مي رسد كه اگر علي(ع) چنين نظري نمي دادند و عمر بن خطاب آنهمه نيرو را وارد عمل مي كرد، كل ايران به آتش كشيده مي شد و با راهنمايي علي(ع) عراق با تلفات كم فتح شد و سرزمين اصلي ايران هم با تلفات كم فتح شد.
==============================================================
2-کنجکاو عزیز هر كتابي از هر نويسندهاي هر چند بزرگ و توانا باشد خالي از نقاط ضعف نيست و كتابهاي تاريخ طبري نيز از اينقاعده مستثني نيستند ولي به هر حال در اكثر مطالب قابل استناد هستند مگر در مواردي كه نقل او يا مخالف بامسلمات تاريخي باشد يا با اعتقادات مسلم شيعه مخالف باشد.
============================================================
3- بني قريظه گروهي از يهود بودند كه در جاهليّت هم پيمان با قبيله اوس بودند و رسول خدا«صلي الله عليه وآله» پس از ورود به مدينه با آنها پيمان دوستي بسته بود آنها علي رغم عهدنامهاي كه با پيامبر«صلي الله عليه وآله» دائر بر عدم تجاوز بين آنها و پيامبر«صلي الله عليه وآله» منعقد شده بود در جنگ احزاب خيانت كرده و با مشركين قريش همكاري كردند، پيامبر«صلي الله عليه وآله» قلعه هاي آنها را محاصره كرد، بيست و پنج روز محاصره به طول انجاميد تا آن كه يهود بني قريظه به تنگ آمده و تسليم شدند.
جریان این پیمان به این شرح است : یهود بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه نزد پیامبر آمدند و گفتند : مردم را به چه می خوانی ؟فرمود : به گواهی دادن به توحید و رسالت خودم .من کسی هستم که نامم را در تورات می یابید و علمایتان گفته اند از مکه ظهور می کنم و به این سنگلاخ ( مدینه ) کوچ می کنم ... یهودیان گفتند آنچه گفتی شنیدیم اکنون آمده ایم با تو صلح کنیم که به سود یا زیان تو نباشیم و کسی را علیه تو یاری نکنیم و متعرض یارانت نشویم . تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوی ،تا ببینیم کار تو و قومت به کجا می انجامد . پیامبر پذیرفت و میان آنان قراردادی نوشته شد که یهود نباید علیه پیامبر یا یکی از یارانش با زبان ،دست ،اسلحه ،مرکب ،اقدامی انجام دهند .و خداوند بر این پیام گواه است . پس اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد رسول الله می تواند خون ایشان را بریزد ،زن و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را به غنیمت بگیرد .آنگاه برای هر قبیله ای از یهودیان جداگانه نسخه ای تنظیم شد . مسئول پیمان بنی نضیر حیی بن اخطب ،مسئول پیمان بنی قریظه کعب بن اسد ،و مسئول پیمان بنی قینقاع مخیریق بود .[1]
این قرار داد در ماههای اول هجرت انجام شد [2]. اما یهودیان یک یک این قیود را زیر پا گذاشته و پیمان شکنی کردند .1- آنان علیه پیامبر همکاری کردند .2- علیه یاران پیامبر هکاری کردند 3- اقدام تبلیغاتی بر ضد رسول خدا انجام دادند 4- اقدام مسلحانه علیه حضرت رسول کردند 5- پشتیبانی تدارکات دشمن را نمودند 6- توطئه های پنهان و آشکار علیه رسول خداغ کردند
اين مطلب در کتب روايي و تاريخي شيعه از جمله کتاب ارشاد شيخ مفيد ج 1 ص 111 آمده است ؛ که بني قريظه بعد از خيانت به رسول خدا و توطئه براي حمله به مدينه ، بعد از محاصره اي شديد و وقتي قدرت اسلام را ديدند ، همگي تسليم شدند و قبول کردند که هرچه سعد معاذ در مورد آنان حکم کند اجرا شود ؛ سعد نيز حکم کرد که همه مردان اين قبيله اعدام شده و زنان و کودکان و پيرمردان به اسارت گرفته شوند که حکم اعدام را به دستور رسول خدا امير مومنان و چند تن ديگر از اصحاب به عهده گرفتند .
اما اين سوال را بايد مطرح کرد که چرا رسول خدا به جاي آنکه به بني قريظه اجازه دهد که مانند ساير يهوديان اموال خود را در اختيار مسلمانان گذارده و جلاي وطن کنند ، با نظر سعد معاذ موافقت کرده و دستور قتل همه آنها را دادند ؟
پاسخ روشن است : زيرا هيچ بعيد نبود که اين گروه مانند بني نضير و بني قين قاع ، وقتي از دسترس مسلمانان بيرون رفتند باز با تحريک نيروهاي عرب بت پرست اسلام و مسلمانان را با خطرات بزرگي مواجه سازند ؛ (زيرا بني قين و قاع بعد از بيرون رفتن از مدينه سبب بروز جنگ احد و کشته شدن بسياري از مسلمانان شده و بني نضير نيز بعد از تبعيد از مدينه مشغول فعاليت بر ضد مسلمانان شده و ايشان بودند که سبب بسياري از جنگ ها مانند جنگ خندق شدند ) و باعث شوند که خون عده زيادي ريخته شود ؛ از اين جهت پيامبر با اين نظر موافقت نکرده و نظر سعد را كه خود يهود او را به عنوان حكم قرار داده بودند ، پذيرفتند ؛ و نظر سعد نظري بود که از روي مدارک و دلائل مستحکم داده شده بود :
1 . يهود بني قريظه با رسول خدا پيمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام قيام کنند مسلمانان در کشتن آنان آزاد باشند و در عوض بتوانند در مدينه بدون هيچ گونه محدوديتي رفت و آمد داشته باشند ودر حقيقت نبذ اقتصادي مدينه را در دست گرفتند ؛ زيرا مسلمانان نمي توانستند به طور مستقيم با کفار در ارتباط باشند و يهود بني قريظه در بسياري مواقع نقش واسطه را ايفا مي کردند .
2 . يهود بني قريظه با خود فکر مي کردند که بعد از حمله به مدينه عملي مي شد ، تمامي مردان را اعدام کرده و زنان و کودکان به اسارت مي گيرند و اين عمل سعد دقيقا مطابق با طرحي بود که ايشان براي مسلمانان داشتند .
3 . در قوانين يهود و تورات چنين آمده است که : هنگامي که به قصد نبرد آهنگ شهري نمودي نخست ايشان را به صلح دعوت نما ؛ و اگر آن ها از در جنگ وارد شدند ، شهر را محاصره کن و وقتي بر شهر مسلط شدي مردان را از دم تيغ گذرانده و زنها و کودکان و حيوانات و هرچه در شهر موجود است را به غنيمت بگير .
و در واقع او به همان قانون خود يهود دستور داده است .
============================================================== 4- نه خیر این قضیه افسانه است و واقعیت ندارد. يكى ديگر از شاهكارهاى عايشه اين است كه مىگفت: زن مىتواند پسر بالغى را شير دهد و با اين شير دادن، آن پسر به منزله فرزند او مىباشد! او براى اين ادعايش هم به قرآن (!) و هم به سنت استشهاد مىكرد. الف - قرآن: عايشه مىگويد: كه آيه رضاع كبير يعنى زنى جهت محرم شدن، پسر بزرگى و يا مردى را شير دهد! و نيز آيه رجم مراد از آيه رجم، مطابق آنچه كه اهل سنت گفتهاند و در پاورقى صحيح مسلم نيز آمده (كتاب الرضاع، ح 26) اين عبارت است: «الشيخ والشيخة إذا زنيا فارجموهما» و در بعض اقوال با اضافه كلمه «البته» يعنى: اگر پيرمرد و پيرزنى زنا كردند حتما آن دو را سنگسار كنيد. در قرآن بوده و در ضمن صحيفهاى زير رختخوابم قرار داشت و چون ما به موت رسول خدا صلىاللهعليهوآله مشغول شديم، داجن (بره يا بزغالهاى كه در اطاق نگهدارى مىشد) آن را خورد سنن ابن ماجه، ج 1، ص 625، كتاب النكاح، باب 36، ح 1943. عن عايشه قالت: لقد نزلت آية الرجم ورضاعة الكبير عشرا ولقد كان في صحيفة تحت سريرى فلما مات رسول اللّه صلىاللهعليهوسلم وتشاغلنا بموته دخل داجن فأكلها. ب - سنت: عايشه مىگويد: رسول خدا صلىاللهعليهوآله به «سهلة» دختر «سهيل» دستور داد كه به پسر خواندهاش «سالم» شير بدهد. او گفت: چگونه به او شير بدهم در حالى كه او مردى بزرگ است؟! پيامبر صلىاللهعليهوآله تبسمى كرد و فرمود: من مىدانم كه او مردى بزرگ است». يعنى با اين حال مىگويم به او شير بده تا با تو محرم شود و تا شوهر تو يعنى «أبوحذيفة» از اينكه او وارد بر تو مىشود ناراحت نشود. صحيح مسلم، ج 2، ص 8 - 1076، كتاب الرضاع، باب رضاعة الكبير، ح 31 - 26.- سنن ابن ماجه، ج 1، ص 625، كتاب النكاح، باب رضاع الكبير، ح 1943.- سنن أبى داود، ج 2، ص 223، كتاب النكاح، باب فيمن حرم به، ح 2061.- سنن نسائى، ج 6، ص 105 - 103، كتاب النكاح، باب رضاع الكبير، ح 22 - 3316. عن عايشه قالت: جاءت سهلة بنت سهيل إلى النبى صلىاللهعليهوسلم فقالت: يا رسول اللّه إنى أرى في وجه أبى حذيفة من دخول سالم (وهو حليفه). فقال النبى صلىاللهعليهوسلم : أرضعيه. قالت: وكيف أرضعه وهو رجل كبير! فتبسم رسول اللّه صلىاللهعليهوسلم وقال: قد علمت انّه رجل كبير اين دو دليل عايشه (قرآن و سنت)، نه مورد قبول ساير همسران رسول خدا صلىاللهعليهوآله قرار گرفت و نه احدى از علماى اهل سنت بدان فتوى دادند. تذكر اين نكته نيز لازم است كه داستان شير خوردن «سالم» را نيز فقط عايشه نقل كرده است كه در آن اشكالات متعددى ديده مىشود كه مهمترين آنها اين است كه اگر سالم با سهلة نامحرم است چگونه مىتواند شير او را بخورد. أبو حذيفة از اينكه سالم به زنش -كه با او نامحرم است- نگاه مىكند ناراحت مىشود ولى اگر شير زنش را بخورد ناراحت نمىشود! آيا مىتوان پذيرفت كه نگاه كردن به زنى حرام باشد ولى مكيدن شير از پستان او حلال؟! راستى چقدر مسخره است! آيا نمىتوان به قاطعيت گفت: كه اين روايت همچون آيهاى كه برهاى بتواند آن را بخورد ساختگى است؟ آيا از مجموع اين داستان نمىتوان فهميد كه عايشه از جعل حديث ابائى نداشت؟ آيا باز هم مىتوان به روايات عايشه اعتماد كرد؟
پاسخ: سلام دوست عزیز کاش کمی صبر بر بحث داشتید.اگر حرفتون درسته چرا از ادامه بحث منصرف شدید.اگر جواب بنده رو قبول ندارید با دلیل و استدلال باطل می کردید. بنده جزء حقیقت چیزی نگفتم . قضاوت به عهده دوستان.
با مجموعه ای از دانستنی ها بروزم ومنتظر حضور گرمتون[لبخند]
((یک مقدار طولانیه -اما خوندنش علاوه بر اینکه ضرر نداره-بلکه به اطلاعاتمون افزوده میشه))
پاسخ: سلام چشم مزاحم می شوم و تا آخر مطالعه می کنم.
به روزیم با بنای وجودت را کجا نهاده ای؟!!!
افتخارات کاروان حسيني با چه چيزي بدست آمد؟
آنهايي که ميگويند با رشادت، اشتباه ميکنند،
آنهايي که ميگويند با شهادت، اشتباه ميکنند.
خيليها شهيد شدند ولي مانند شهداي کربلا نشدند،
خيلي ها رشادت به خرج دادند ولي مانند شهداي کربلا نشدند،
اين را دقت کنیم، در کاروان حسيني چه عنصري، عنصر محوري بود
که محصول آن افتخارات حسيني شد، محصول آن عزت حسيني شد؟ عنصر تبعيت
نتيجه خون امام (ع) و پرداختن به خون امام ، حماسه است .
نتيجه نور امام (ع) و پرداختن به نور امام ، هدايت است .
در يک جامعه هم هدايت بايد باشد و هم حماسه.
يک جامعه بيشتر از آن که به حماسه نياز داشته باشد به هدايت نياز دارد
عاقل اگر عقل را طبق چارچوبي استفاده کرد ، مورد قبول است . نتيجه عقل در انسان بايد " فيتبعون احسنه " باشد . بايد تبعيت از هدايت باشد (نه اينکه آن چيزي که من ميپسندم ....( شهداي کربلا ، دنبال رضايت امام (ع) نبودند
اگر ميخواستند دنبال رضايت امام باشند…
وقت حضرت عالی متعالی ....
روزی دیگر رسید و سوالاتی پیرامون صاحب غم های عالم ! ! !
همچون :
با ظهور حضرت مهدي (عج) جهان دچار چه تغيير و تحولاتي خواهد شد؟
با ظهور حضرت مهدي وضعيت اقتصادي مردم چگونه خواهد شد؟
آیا ظهور امام زمان (عج) به معنای پایان دوران زندگی و شروع قیامت است ؟ اگر نیست ، پس چرا ظهور امام زمان (عج) را آخر الزمان می نامند ؟
منتظر حضور گرم و صمیمی شما یاور همیشگی هستم....
در ضمن با سه لینک از سه خبر در پایان این پست منتظر هستم....
باید ها و نباید های 25 بهمن .....
نامه عکاس عکس های دختر میر حسین موسوی ...
و هشدار 20 ماه پیش رهبری که شنیده نشد....
پاینده و شاداب باشید...
منتظرم... [لبخند][گل]
پاسخ: سلام مباحث خوب و مفیدیست خدمت میرسم.
وبلاگ با برکت وخوبی دارین عالیه نوشته هاتون
سوالی بی جواب زیادی داشتم که از وبلاگ شما جواب گرفتم اجرتون با سیداالشهدا
خوشحال میشم بازم تشریف بیارین
یاعلی
پاسخ: سلام.ممنون.نظر لطف شماست. خدا رو شکر که براتون مفد بوده مطالب.حتما مزاحم می شوم.
الان تنها دلخوشیمون رهبر عزیزمونه..
رفتار های غلط و افراطی و صد در صد مخرب در مورد برخورد با جوان ها که کوچک ترین تاثیر مثبتی نداشته بلکه آسیب های زیادی به تفکر جوان ها نسبت به دین وارد کرده
دروغ های علنی و کودکانه و پخش از رسانه ی ملی توهین به شعور مردم نیست؟
یه زمانی در دانشگاه با قدرت از این نظام دفاع می کردیم اما چند سالی میشه هیچ حرفی برای دفاع نداریم . بنده شخصا سعی می کنم دفاعی از کسی نکنم چون شکست خواهم خورد
پاسخ: سلام دوست عزیز هر رئیس جمهوری بالاخره یک سری محاسن و یک سری معایب دارد.اما شخص احمدی نژاد در کل محاسنش بیشتر است و معدل بالایی دارد حداقل نسبت به رئیس جمهور های قبلی. و لی ممکن است در بعضی مسائل انتقاداتی نسبت به ایشان باشد . حداقل به نظر بنده نسبت به رئیس جمهور های قبلی هم فعالتر هم کوشا و عدالت گراست. منظورتون از برخورد با جونها رو نفهمیدم چه برخوردی؟؟؟؟؟؟؟ آیا تظاهرات منظورتون هست یا نه؟؟؟ چه دروغی می گوید اینها تبلیغات غلط است که نسبت به ایشان است.
نکته ای رو می خواستم بگم که متاسفانه این چند سال اخیر گریبان جامعه ی ما رو فرا گرفته..
رفتار بد ، غلط ،افراطی و دیکتاتوری برخی مسئولین نظام و همین طور بی احترامی علنی به شخصیت و شعور مردم باعث دین زدگی تقریبی بین جوان ها شده و روز به روز این مساله شدیدتر و بحرانی تر داره میشه
نظر شما رو در این زمینه می خواستم بدونم و این که اگه راهکاری به ذهنتون میرسه ارائه کنید
ممنونم ازتون
پاسخ: با سلام به شما دوست عزیز سوال خوبی رو مطرح فرمودید اما کمی شفافتر باید مسئله رو مطرح بفرمایید پس لطفا در مورد این جمله خودتان بیشتر توضیح بدید و می توانید مثال بزنید و برای این موارد مصداق ذکر کنید: ...رفتار بد ، غلط ،افراطی و دیکتاتوری برخی مسئولین نظام و همین طور بی احترامی علنی به شخصیت و شعور مردم باعث دین زدگی تقریبی بین جوان ها شده و روز به روز این مساله شدیدتر و بحرانی تر داره میشه... بعضی از این موارد بله درست نیست و در آن شکی نیست اما بستگی دارد شما رفتار بد رو چگونه بدانید و برای چه کسانی بدانید.یا دکتاتوری.لذا بیشتر توضیح بدید ممنون میشم.
بیایید موجی در ترویج حجاب اسلامی به راه اندازیم
بیایید به وبلاگ هایی که بدحجابی را ترویج می کنند تذکر دهیم
توضیحات بیشتر در وبلاگ
پاسخ: سلام.بله حتما پیشنهاد بسیار خوبیست حتما موثر است چون خود من بارها تجربه کردم و تأثیرات آن را دیدم.
*** با سلام و عرض ادب
وبلاگ پر محتوا و زیبایی دارید.
اگر موافقید با هم تبادل لینک داشته باشیم؟
وب من را با نام
پاسخ: سلام.ممنون وبلاگ شما هم همینطور بود .چشم موافقم خدمتتون برای عرض ادب خواهم رسید.
میشه خواهش کنم دعا و ذکری که به جناب"الف.الف"یاد دادید را هم به ما بگید؟! فکر کنم خیلی از جوون ها هستند که همیشه با خودشون و غریزه جنسی شون درگیرند در حالیکه نمیتونند از راه درست،ازدواج،خودشون را به ارامش برسونند ممنونم
پاسخ: سلام بله حتما. اما اگر ایمیل دارید بفرمایید تا براتون ارسال کنم. جونها سخت نگیرند به راحتی میتونند از دواج کنند.فقط کمی ایمان قوی و جرأت می خواهد.
به امید روزی که به مخالفین خود اجازه ی سخن گفتن و آزادی کلام بدهیم. پاسخ: سلام بله در ذهنم است اما من از شما خواستم که اجازه دهید بعد از مدتی جواب رو در وبلاگ قرار دهم و از شما اجازه خواستم که شما هم چیزی نفرمودید. بنده هم تصور کردم شاید دیگه دنبال جواب نیستید.
اولا که اینجا وبلاگ دوست عزیزم است و شاید خوشایند نباشه بنده ذهن مخاطبان ایشون رو منحرف کنم. بالاخره اینجا ایشون پاسخگو هستند. بنده هم جسارتا اون نظرو گذاشتم. اما چون بحث شده مجبورم باز توضیح بدم.
اولا که بنده هم قبلش گفتم اگر اجل مهلت بده. اجل در مقابل اجل مسمی است که در آیه 2 سوره انعام اومده میتونید مطالعه کنید. که این شامل همه موجودات و انسانها میشه.
پیامبر اکرم هم مستثنی نیست. اینکه اجل مسمی یعنی همان مرگ طبیعی چند سال است ؟ خب جواب مشخصی نمیشه داد ولی میشه از کسانی که بیشرین عمرو کردند و کمترین بدست آورد. ما در تاریخ کسانی داشتیم که بیش از 1000 سال عمر کرده اند.
پس طبق تاریخ و علوم پزشکی میبینیم که 70 یا 80 سال عمر طبیعی هر آدم نیست کما اینکه در حال حاضر کسانی داریم که 140 سال عمر کردهاند و هنوز زنده هستند. پس پیامبر مشمول اجل الهی شده و خداوند خواسته که عمر مبارک ایشان تا این حد قطع بشه. اما اینکه موضوع غصه و حرص و طمع رای هدایت مردم که باعث شده پیامبر پیر بشه شکی در آن نیست کمااینکه در حدیثی معتبر خود حضرتش می فرماید: سوره ی "هود "مرا پیر کرد. و دیگه از اون بالاتر آیه ای که براتون نوشتم و آیات مشابه آن به خوبی و صراحت نشان میدهد که علت پیر شدن پیامبر چه بود. ولی با این حال ما معتقدیم که عمر دست خداست و هر وقت که بخواهد ... (با عرض پوزش از طلبه ی پاسخگو...)
پاسخ: سلام به دوست خوبم روتین های یک طلبه.این وبلاگ متلعق به شما و همه دوستان است و دادن نظرات و یا بحث کردن با دیگر دوستان مشکلی نیست. هدف از این وبلاگ رسیدن به جواب و حقیقت است حال بنده جواب درست بدهم یا شمای بزرگوار یا هر دوست دیگر. زینب خانم از پرسشگران خوب و مودب وبلاگ ما است.و هدفی جزء رسیدن به جواب ندارند لذا امید است بحثتان به نتیجه برسد.
پاسخ: با سلام کتاب هايي که در سايت طوري گذاشته اند که قابل دانلود و پرينت است. و خواستند که مراجعه کننده بتواند دانلود کند و شما از رضايت شرکت انتشاراتي و يا نويسنده اطلاعي نداريد، مي توانيد دانلود كنيد. اما در صورتي که از نظر صاحبان سايت کپي کردن ممنوع باشد وانسان بخواهد با ترفندي اين کار را انجام بدهد جايز نمي باشد.
آیا نوشتن مطالب یک کتاب در وبلاگ شخصی بدون اجازه ی صاحب اثر جایز است؟
در صورتی که منبع ذکر شود چه طور؟پاسخ: سلام اگر صاحب کتاب قید نکرده باشد اشکالی ندارد و اگر قید کرده باشد باید منبع ذکر شود. در هر صورت با قید ذکر منبع بهتر می باشد.
تشکر بابت این توضیح درست گفته بودید ولی در مورد حرص خوردن باز نمیشه گفت پیامبر بخاطر حرص خوردن و غصه در این سن کم وفات کرده باشند یعنی اصلا این حرف لایق پیامبر نیست چه بسا پیامبرانی که باز حرص ها خوردند..( البته هیچکس به اندازه پیامبرمان اذیت نشد همونطور که خودشون عرض میکنند: ما اوذی نبی مثلما اوذیت)... با این حال سن و سال بلندی داشتند پس نمیشه گفت حرص خوردن هم از دلایل شاید دلیل خیلی خیلی جزئی باشه. باز هم تشکر
پاسخ: سلام دوست خوبم روتین های یک طلبه جواب ای نظرتون رو دادند در بالا می توانید ببینید.
که من فکر نکنم هیچ بنی بشری به اندازه پیامبر اکرم حرص و غصه خورده باشه... اونم برای امتش...
همونطور که دوستان نوشتند عامل مرگ انسان فرسوده شدن ومردن برخی ار سلول های بدن است.
که اگر تغذیه سالم باشد و کبد انسان که مسئول از بین بردن سم های مخرب و کشنده سلول هاست است سالم بماند مطمئنا عمر طولانی خواهد کرد. البته اگر اجل سراغش نیاید که این خود بحث مفصلی است .
اما تغذیه یک بخش جزئی از این ماجراست. در واقع آنچه که بیشتر از تغذیه باعث کوتاهی عمر انسانه، عوامل روحی است. مثل غصه خوردن، حرص خوردن و... که البته موارد دیگه ای رو نمیشه به پیامبر نسبت داد. اما همین دو عامل تاثیر بسازیی دارد. تا حدی که بعضی از بزرگان تقاضای مرگ از خدا می کردند مثل وجود نازنین و نورانی بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها که فرمودند" اللهم عجل وفاتی" در قران کریم هم خداوند در باره یک داستانی ازپیامبر که طبق ایاتی از قرآن حرص و طمع داشتند در هدایت مردم می فرماید: فلعلک باخع نفسک علی آثارهم .... یینی تو داری نفس خودتو از بین میبری به خاطر هدایت مردم ... یا دربحار الانوار آمده که وقتی آیه جهنم نازل شد اونقدر پیغمبر و حضرت زهرا گریه کردند که دربعضی اخبار آمده حتی غش کردند. پس میبینید که این آثار طبیعی و روحی بیش از هرچیزی باعث از بین رفتن سلول هلی بدن میشن تا حدی که حتی عش میکنند. یا نمونه بسیار راحتش که همه ماه هر شبانه روز با اون درگیر هستیم. همین خوابیدن است. شما ازتکنیکی جهت تغذیه سالم برای بدن استفاده کنید تحت نظر بهترین دکتر ها و آزمایشگاهای پیشرفته باز سلول ها ی بدنت خسته میشه و نیاز به استراحت پیدا میکنه. و باید بخوابی که این خود یک نوع مردن است. حتی امروز دانشمندان از اولین عامل ظاهری پیری که سفید شدن مو است میگن که قوی ترین عامل " حرص خوردن و غصه خوردن " است. که من فکر نکنم هیچ بنی بشری به اندازه پیامبر اکرم حرص و غصه نخورده ... اونم برای امتش... فدای همه دوستان.... یا حق ...
پاسخ: ممنون نکات خوب و ارزنده ای بود.در تکمله بحث مفید می باشد.
استفاده کردیم .
میگم بد نبود به قسمت اول سوال زینب خانوم هم بیشترمیپرداختید.(مرگ-سلول-غذا و...)
ـــــــــــــــــــــــــ
پی نظر:
زیاد به نظرات ندا خانوم توجه نکنید. بیشتر قصد داره که تورو درگیر کنه به مسایل بیخود تا تمرکزت از کار اصلی ازبین بره. نیاز نبود اینقدر طولانی بهش جواب بدید. البته جسارت کردیم خدمت شما.یا حق
پاسخ: سلام بله اما بنا ما بر اختصار گویست.لذا بیشتر کش ندادم و قسمت دوم که احساس کردم بیشتر نیاز است رو توضیحات بیشتری دادم. در مورد نظر ندا خانم هم برام خیلی مهم نبود و از اینگونه نظرات و دیدگاها به کرار در وبلاگم مشاهده می شود. و اینکه جواب دادم بخاط دوستان دیگر بود که برایشان ذهنیتی ایجاد نشود و حقایق رو بدونند. به هر حال ممنونم از این تذکرتون.ما به نقادی دوستان طلبه بسیار محتاجیم.
متنتون رو بادقت خوندم......
با جواب دادن به شبهات وپرسشهای افراد در وبلاگ بسیار خوب ومفیدتون باعث میشه بسیاری از سوالاتی که حتی تاحالا بهش فکر هم نکرده بودیم-جوابش رو پیدا میکنیم.....
ازاینکه باحوصله به پرسشهای افراد جواب قطعی وقانع کننده میدین ممنونم......
انشالله خدا بهتون اجر دنیا وآخرت عنایت کنه...
التماس دعا
یاعلی
پاسخ: سلام. ممنون و سپاسگزارم که وقت گذاشتید و مطالعه کردید.وظیفه است جوابگویی به نحو احسن لذا کار بزرگی نمی کنم.
از مطالب زيباي شما استفاده كردم واقعا پيامبر چقدر مظلوم بوده است كه حتي علت وقاتش هم مشخص نيست ان شاالله هر چه زودتر علت واقعي را از زبان شيرين بقية الله بشنويم ...بسيار خوب بود مويد باشيد...
[گل][گل][گل]
پاسخ: سلام. بر شما هم مبارک.ما هم دعا می کنیم با ظهور حضرت حجت علت فوت رسول الله مشخص شود.
با بغض عمر پرورشم داد پدر
شادان به چنین روز کنم زهرا را
با سیصد و ده مرتبه لعنت به عمر
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][� �ل]
هر جا نگری سرور و شادی بر پاست
آثار تولی و تبری پیداست
بر شیعه خود به کوری چشم عمر
عیدی بدهد علی که عید الزهراست
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][� �ل]
امروز دو جشن آسمانی بر پاست
در هر دو علی مرتضی بزم آراست
هم مهدی فاطمه نشسته بر تخت
هم رفته درک ثانی و عیدالزهراست
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][� �ل]
سالروز تاج گذاری سلطان زمین و اسمان ، یگانه ولی امر مسلمین جهان ، حضرت مولا صاحب الامر و العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه و ایام به درک واصل شدن غاصب حق ابوتراب ، عمرابن الخطاب ، علیه العنة و العذاب بر حضرت صدیقه ی طاهره ، فاطمة الزهرا سلام الله علیها و مولانا علی بن ابیطالب علیه السلام و همه ی شیعیان مبارک
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][� �ل]
پاسخ: سلام بر شما هم مبارک.شعر های زیبایی بود.ممنون.
عالي بود .مطالب مفيدي بود،بهره مند شديم.
اگر فرصت داشتيد خوشحال مي شوم از حضورتون بهره مند شوم.
در پناه حق موفق و مؤيد باشيد. التماس دعا
پاسخ: سلام.ممنون لطف دارید.چشم حتما خدمت می رسم.
پاسخ: با سلام.چه کنیم دیگه.باید تحمل کرد.
یه سر برید به قسمت نظرات وبلاگ روتین های یک طلبه متوجه می شیدhttp://rutin.blogsky.com زنن
.
پاسخ: با سلام.ما عادت کردیم به این سخنان.عیب نداره خودشون رو تخلیه کنند برای ما هم ارزش داره.خدا همه ما رو انشا الله هدایت کنند
سلام دوست عزیز
امشب شبه به ولایت رسیدنه آقا امام زمان (عج) است.
بیا و به آقا یه پیام تبریک بده و هرچی دوست داری بهشون بگو .
منتظرتم
پاسخ: سلام بر شما هم مبارک.حتما مزاحم خواهم شد.
دعای شما هم کاری نمیکنه. ببخشید. بی احترامی نباشه.شما خیلی محترمید.حداقلش اینه که یک طلبه ساده نیستید .خیلی هم اون بالا بالاها هستید و میخواید ببینید نظر مردم چیه .
اصلا دلم نمیخواد بگم یا اینطوری بشه ولی خیلیییی ها دین رو کمتر برایش ارزش قایل هستند. فکر میکنند دین بوده که بدبختی هست.ولی اینطور نیست.
یک سوال. ))))))
چرا خیلیها که روحانیهای خیلی محترم و با خدایی هستند کمکی بمردم نمیکنند؟
خدا نگهدار
پاسخ: سلام دوست عزیز جواب رو برایتان ایمیل کردم چک کنید حتما می بینید. این که جادویی باشد یا نه بستگی به همت و اراده شما دارد اگر عمل کنید حتما موثر خواهد بود و اگر عمل نکنید تاثیر نخواهد گذاشت.البته شما با این دین و تقوایی که دارید حتما عمل می کنید و موفق هم خواهید شد. چرا دعا تآثیر زیادی خواهد گذاشت مطمئن باشید.بنده هم طلبه ای کوچک هستم در همین پائین ها. بله اینگونه برداشت از دین کاملا غلط است ما اگر می خواهیم نقش دین در زندگی و سعادت انسان را ببینیم به زندگی امثال مثل آقای بهجت(ره)باید نگاه کنیم که در چه رتبه و مقامی بودند. منظورتون از کمک نکردن روحانی ها چیست؟؟؟؟ کمک مادی منظورتان است یا معنوی؟؟؟؟؟؟؟؟ ولی حرف شما رو قبول ندارم چون در هر دو مورد رو حانی ها پیش قدمند.دفاع از روی تعصب طلبگی خود نمیکنم.اشتباه متوجه نشید.وحاضرم برای حرف خود دلیل و مدرک ارائه دهم که اینجا جای طرحش نیست. اگر لازم دیدید برایتان توضیح می دهم.
خسته نباشيد
از اينكه به برادرمون جواب خوب و كاملي داديد كه هنوز طلبه ها در صحنه هستند بسيار متشكرم
اميدوارم روز به روز موفق تر باشيد.
ياعلي
پاسخ: سلام ممنونم انشاالله شما هم موفق باشید.
خدا خیرتان دهد. پاسخ هایتان واقعا کامل و قانع کننده است.
واقعا به روحانیونی امثال شما که انقدر پاسخ های منطقی به سوالات می دهند، نیاز است.
التماس دعا
یاعلی(ع).
پاسخ: سلام ممنون و سپاسگزارم.انشاالله توانیم سرباز خوبی برای امام زمان (عج)باشیم
اي طلبه به جاي اين حرفا فكر كن ببين واسه چي طلبه شدي
اي طلبه به جاي اين حرفا برو قرآن بخوان ودرس زهد وساده زيستي بياموز از امثال شهيد محراب دستغيب
اي طلبه اينجا بنگاه نيست
اي طلبه به جاي غليظ كردن قسمتهايي از دين كه به نفع اتان هست همه دين را بياموز وعمل كن
اي طلبه كسي نياز به پاسخگويي امثال تو ندارد
پاسخ: سلام به شما بزرگوار. جهت اطلاع عرض کنم که الحمدالله منبرها مثل سابق با استقبال شور انگیزی برقرار است و جوانها با برگزاری هیئت های حسینی پای منبر طلبه ها می نشینند .و استقبال بحمد الله طوری می باشد که از طلبه ها از یک هفته قبل و بلکه بیشتر وقت میگیرند. پس بحمدالله منبر ها کما فی السابق رو نق خود را دارند و این خیال بافی شما هم از نبودنتان در این محافل است. این که ما یورش بردیم هم باز از خیال بافی های شماست که نمی دانم با آمدن ما عرصه را بر شما جهت گمراه کردن عده ای از جوانان تنگ کرده ایم که اینگونه ناراحت هستید یا که نه مشکل جایی دیگر است.و ما طلبه ها با توجه به احساس وظیفه آمدیم.واز کار خود هم راضی می باشیم. درضمن الان طلبه ها در این فضا خیلی کم هستند انشاالله روز به روز شاهد خواهیم بود از استقبال طلبه ها از تبلیغ در فصای مجازی. ما طلبه شدیم که علاوه بر خودسازی و فهم دین بتوانیم سرباز کوچکی برای بقیه الله اعظم روحی فداه باشیم. ما الحمدالله قرآن تلاوت می کنیم و درس ساده زیستی را هم از امامان خود و علمای بزرگ آموخته ایم.اما کاش خداوند به مغرضین هم انصافی دهد که انقدر در سخنشان بی انصافی به خرج ندهند. بله درست فهمیدید اینجا بنگاه نیست و خدا رو شکر که این رو حداقل خوب فهمیدید.اینجا یک کلبه ای کوچک است برای دوستی با جوانان و بحث و مباحثه دینی همین. این که کسی نیاز به پاسخگویی ما دارد یا نه را می توانید با نگاهی به نظرات وبلاگ متوجه بشوید و شما ظاهرا غافل از همه جا هستید. و به جای دیگران هم تصمیم می گیرید. کاش به جای این نوشته های کذایتان کمی از مشکلات دینی خود می گفتید اینکه چرا و به چه دلیل اینگونه شدید که با تبلیغ دین اذیت می شوید.وبرایتان سخت است که ببینید روحانیت عرصه را بر گمراه کنندگان تنگ کرده است. آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا به این وضعیت گرفتار شدید؟؟؟؟؟ آیا وقت آن نرسیده است که به دامن دین برگردید و از معارف دینی بهره ببرید؟؟؟؟؟؟؟؟ و... خدا انشاءالله همه ما را به راه راست هدایت کند.
اولا تشکر از جناب فلاح که به درستی پاسخ داده بودند. و دوما یک حرف برای تمام دوستانی که معترض بودند که این نظریه مال اشخاصیست که اعتقاد به وجود خدا ندارند و یا اینکه انسان به اراده خداوند میمیره.اگر سوال رو درست خونده باشند متوجه میشند که من در اولویت مشیت خداوند رو ذکر کردم ،.....ما اینکه امام زمان ع که تا به حال زنده هستند به خاطر تغذیه سالمشون هست.( اما در اولویت مشیت و خواست خداست.)میشه گفت ائمه و معصومین همه کشته شدند چون ممکن نیست خودشون خودشون رو به هر صورتی کشته باشند.....شاید من این جمله رو جای مناسبی نگفتم و باید در اول سوال ضمن اون نظریه علمی عرض میکردم
.به هر حال قصد من فقط این بود که نظرم رو مطرح کنم که پیامبر رحلت نکردند و ایشون به شهادت رسیدند. و در اخر کلام تشکر از همه کسانی که خوندند و نظر دادند.فعلا
پاسخ: سلام.خواهش میکنم وظیفه بود. زینب بزرگوار دوستان هم چنین قصدی نداشتند و چنین سخنی که فرمودید مد نظرشان نبوده.بله شاید کمی بی دقتی شده باشه.وتذکر شما هم لازم بود.تا ذهنیتی ایجاد نشود.
جایز نیست که در رساله ها آمده یعنی چی؟
ممنون
پاسخ: سلام یعنی ورود به این محدوده و ارتکاب این عمل، ممنوع و حرام است. علما و مراجع معظّم تقلید عملی را که جایز نباشد، حرام میدانند، به طوری که انسان حق وارد شدن به آن محدوده را ندارد.
من اصلا با حرف این دوستمون موافق نیستم که فرمودند فقط غذای سالم می تواند انسان را تا ابد زنده بدارد و عمر جاویدان بدهد
این موضوع خیلی خیلی خنده آور است پس خداوند و قدرت لا یزال او اینجا هیچ نقشی ندارد؟
نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین
از دعوتتون سپاسگزارم
التماس دعا
یا علی مدد
پاسخ: سلام .ممنون از نکته خوبتون.ولی ظاهرا دوستمون هم منکر قدرت الهی نیستند بلکه براشون سوال بود که با توجه به کامل بودن اینها چگونه مرگ طبیعی ممکنن است.
باز باران....
تو روخدا تا آخر بخون.......
دوست دارم حرف دلتم بشنوم...
یا علی
پاسخ: سلام چشم مزاحم میشوم و تا آخر هم میخونم.
جواب خیلی از سوالاتم رو باخواندن سوالات دوستان و پاسخ های خوب شما بدست می آرم.ممنون از وبلاگ خوبتون
با تعقیبات نماز بروزم و منتظر حضور گرمتون
پیروز باشید و سربلند
التماس دعا
پاسخ: سلام.خدا رو شکر که سوالات شما هم جواب داده شده.چشم حتما مزاحم خواهم شد.
لينكت كردم ممنون ميشم اگه مارو قابل بدوني و لينك كني
پاسخ: با سلام و عرض احترام به دوست خوبم حامد خوشحال شدم که به وبلاگم سر زدید. بنده هم با افتخار لینکتون کردم. التماس دعا
تو خواهى آمد و یاسها و نیلوفرهاى «سرکش» را به دعوت خواهى خواند و حضور تو تسلاى دل یاسهاى کبود خواهد بود.
اللهم عجل لولیک الفرج
خسته نباشید
یا علیپاسخ: سلام زنده باشی دلاور.
منبع اين رو مي شه ذكركنيد؟ از قرآن هست ؟
پاسخ: سلام بله در قرآن کریم می باشد.سوره بقره آیه 34